جايگاه حجت‏هاي الهي در هستي

نویسنده : ابراهيم شفيعي سروستاني



يكي از مباني اساسي امامت و ولايت، اعتقاد به ضرورت وجود حجت الهي در هر عصر است. بر اساس اين اعتقاد، خداوند از ابتداي آفرينش تا روز قيامت همواره انسان‏هاي شايسته‏اي را به عنوان حجت‏هاي خود بر مردم برگزيده است و انسان‏ها هيچ‏گاه بي‏نياز از اين حجت‏ها نمي‏شوند. البته حجت‏هاي الهي همواره ظاهر و آشكار نيستند و چه‏بسا كه در برخي دوره‏ها، بر اساس مصالح و حكمت‏هايي، از ديدگان مردم پنهان شوند.
شيخ صدوق‏(ره) در مورد اين مبناي مهمّ اعتقادي مي‏نويسد:
«و واجب است كه [فرد شيعه] معتقد باشد كه زمين هيچ‏گاه از حجت خدا بر آفريدگانش خالي نمي‏ماند، خواه اين حجت آشكار و شناخته شده باشد و خواه ترسان و پنهان از ديده‏ها».
«حجت» در لغت به معني دليل، برهان و راهنما است. به عبارت ديگر، «آنچه به آن دعوي يا مطلبي را ثابت كنند»، حجت گويند. راغب اصفهاني، حجت را اين‏گونه معنا كرده است:
«راهنمايي آشكار به راه مستقيم و آنچه به وسيله آن مي‏توان به درستي يكي از دو مخالف پي برد».
در روايات آمده است كه «خداوند تعالي دو حجت بر بندگانش دارد: يكي حجت آشكار كه رسولان، پيامبران و امامان هستند و ديگري حجت پنهان كه عقل و خرد انسان است». از امام موسي كاظم‏(ع) در اين زمينه چنين نقل شده است:
«براي خدا بر مردم دو حجت است: حجتي آشكار و حجتي پنهان. حجت پنهان رسولان، پيامبران و امامان، و حجت پنهان خردها هستند».
مهم‏ترين مباحثي كه در اين زمينه در آموزه‏هاي قرآني و روايي مطرح شده، به شرح زير است:

1. حجت‏هاي الهي، مايه بسته شدن راه بهانه‏جويي بر مردم

خداوند در قرآن كريم در اين باره مي‏فرمايد:
«رسلاً مبشّرين و منذرين لئلّا يكون للنّاس علي الله حجّةٌ بعد الرّسل و كان الله عزيزاً حكيماً؛
پيامبراني كه بشارت‏دهنده و بيم‏دهنده بودند تا براي مردم پس از [فرستادن] پيامبران، در مقابل خدا [بهانه و] حجتي نباشد و خدا توانا و حكيم است».
خداوند در اين آيه، هدف از فرستادن پيامبران را اتمام حجت بر مردم و بستن راه استدلال و بهانه‏جويي بر آنها دانسته است. بنابراين، مي‏توان گفت كه پيامبران، «حجت» خدا بر مردم هستند و با آمدن آنها، ديگر كسي نمي‏تواند در پيشگاه خداوند مدعي شود كه چرا راه مستقيم را به ما نشان ندادي.
در دعاي شريف ندبه نيز به اين موضوع توجه شده و پس از اشاره به چند تن از پيامبران بزرگوار الهي چنين آمده است:
«و براي هريك از آنان [پيامبران] شريعتي و روشي معين كردي و برايش جانشيناني نگهبان انتخاب كردي تا هر كدام يكي پس از ديگري، در مدتي معين دينت را برپا دارند و حجت بر بندگانت باشند تا حق از جايگاه خود خارج نشود و باطل بر حق‏مداران چيره نگردد و كسي نتواند بگويد: «چرا پيامبري هشداردهنده به سوي ما نفرستادي و نشانه‏اي هدايتگر براي ما به پا نداشتي تا پيش از آنكه خوار و رسوا شويم، از آياتت پيروي كنيم؟». ...»

2. نياز هميشگي به حجت

در اعتقاد اسلامي، بشر همواره نيازمند هدايتگر است. به همين دليل، از ابتداي آفرينش انسان تاكنون هيچ‏گاه جهان از پيامبران و امامان هدايتگري كه حجت‏هاي خدا بر بندگانش هستند، خالي نبوده است. بر اساس اين اعتقاد، اگر بر روي كرة زمين تنها دو نفر باقي مانده باشند، يكي از آنها حجت الهي خواهد بود. دانشوران شيعه اين موضوع را تحت عنوان «اضطرار به حجت» (ناگزيري از حجت) مطرح ساخته‏اند. امام محمد باقر(ع) در اين باره مي‏فرمايد:
«به خدا سوگند، خداوند از روزي كه آدم‏(ع) قبض [روح] شد، هيچ سرزميني را از پيشوايي كه [مردم] به وسيله او به سوي خدا هدايت مي‏شوند، خالي نگذاشته است. اين پيشوا، حجت خدا بر بندگانش است و هرگز زمين بدون امامي كه حجت خدا بر بندگانش باشد، باقي نمي‏ماند».
امام صادق‏(ع) نيز در همين زمينه مي‏فرمايد:
«تا زماني كه زمين پابرجاست، در آن براي خداي تعالي حجتي است كه حلال و حرام را [به مردم] مي‏شناساند و [آنها را] به راه خدا فرامي‏خواند. حجت خدا از روي زمين برداشته نمي‏شود مگر تا چهل روز پيش از برپايي رستاخيز. پس آن‏گاه كه حجت خدا برداشته شد، در توبه بسته مي‏شود و ايمان كسي كه پيش از برداشته شدن حجت ايمان نياورده است، براي او سودي نخواهد داشت».
نياز هميشگي به حجت‏هاي الهي ريشه در اين واقعيت دارد كه آدمي براي پيمودن مسير هدايت و دست يافتن به حقيقت هستي همواره نيازمند راهنمايي انسان‏هاي شايسته‏اي است كه از سوي خداي متعال به اين منظور برگزيده شده و رسالت هدايت و راهبري آدميان را برعهده گرفته‏اند.
پرسشي كه در اينجا ممكن است مطرح شود اين است كه با وجود كتاب‏هاي آسماني چه نيازي به اين انسان‏هاي برگزيده وجود دارد؟ در پاسخ اين پرسش بايد گفت: اولاً كتاب‏هاي آسماني خود نيازمند مفسر و مبيّن هستند و ثانياً اين كتاب‏ها بدون وجود حجت‏هاي الهي دچار تحريف و تبديل يا تأويل و تفسيرهاي بي‏اساس مي‏شوند تا آنجا كه حقيقت بر مردم مشتبه شده و انسان‏ها بيش از پيش دچار سردرگمي مي‏گردند. ازاين‏رو، همواره بايد در كنار كتاب‏هاي آسماني انسان‏هاي برگزيده‏اي به عنوان مفسر و مبين كلام خدا وجود داشته باشد.
قرآن كريم نيز به اين واقعيت توجه كرده و رسول گرامي اسلام(ص) را عهده‏دار تبيين و توضيح آنچه بر مردم نازل شده، قرار داده است:
«و أنزلنا إليك الذّكر لتبيّن للنّاس ما نزّل إليهم و لعلّهم يتفكّرون؛ و [اين] قرآن را به سوي تو فرود آورديم تا براي مردم آنچه را به سوي ايشان نازل شده است توضيح دهي، و اميد كه آنان بينديشند».
بديهي است، پس از رسول خدا(ص) نيز بايد همواره كساني وجود داشته باشند كه با تبيين و تفسير قرآن مردم را در پيمودن طريق هدايت، ياري و آنها را از افتادن به راه‏هاي انحرافي حفظ كنند.
از برخي مناظره‏هاي ياران امامان معصوم‏(ع) با مخالفان خود كه محتواي آنها به تأييد امامان رسيده است، نيز مي‏توان به چرايي نياز هميشگي بشر به حجت‏هاي الهي پي برد. گزارش يكي از اين مناظره‏ها را مرور مي‏كنيم:
منصور بن حازم گويد: به امام صادق‏(ع) عرض كردم: همانا خدا برتر و بزرگوارتر از اين است كه به آفريدگانش شناخته شود، بلكه آفريدگان به خدا شناخته مي‏شوند. [آن حضرت] فرمود: «راست گفتي». عرض كردم: كسي كه بداند براي او پروردگاري است، سزاوار است كه بداند براي آن پروردگار خشنودي و خشم است و خشنودي و خشم او جز به وسيله وحي يا فرستاده او شناخته نمي‏شود. كسي كه بر او وحي نازل نمي‏شود بايد كه در جست‏وجوي پيامبران باشد و چون ايشان را بيابد بداند كه ايشان حجت خدايند و اطاعتشان لازم است».
من به مردم (سنيان) گفتم: آيا شما مي‏دانيد كه رسول خدا(ص) حجت خدا بر آفريدگانش بود؟ گفتند: آري. گفتم: هنگامي كه رسول خدا(ص) درگذشت حجت خدا بر آفريدگانش كيست؟ گفتند: قرآن. [گفتم:] من در قرآن نظر كردم و ديدم مرجئه، قدريه و [حتي] زنديقي كه به آن ايمان ندارد، در مناظره براي غلبه بر ديگران به آن استدلال مي‏كنند، پس دانستم كه قرآن بدون قيّم (برپادارنده) حجت نيست و هر چه آن برپا دارنده دربارة قرآن بگويد، حق است. آن‏گاه به ايشان گفتم: برپادارندة قرآن كيست؟ گفتند: ابن مسعود قرآن را مي‏دانست، عمر هم مي‏دانست، حذيفه هم مي‏دانست. گفتم: تمام قرآن را؟ گفتند: نه، [گفتم:] من كسي را جز علي‏(ع) نديدم كه بگويد همه قرآن را مي‏داند. و هنگامي كه در ميان مردم چيزي رخ مي‏داد كه [همه در پاسخ آن در مي‏ماندند و به هر كس مراجعه مي‏كردند] مي‏گفت: نمي‏دانم [تنها او بود] كه مي‏گفت: مي‏دانم. پس گواهي مي‏دهم كه علي‏(ع) برپادارنده قرآن، [امام] مفترض الطاعـ[ و حجت بر مردم پس از رسول خدا(ص) بود. هر آنچه او درباره قرآن بگويد حق است. آن‏گاه حضرت فرمود: «خدايت رحمت كند».

3. لزوم زنده بودن حجت الهي

در روايات متعددي بر اين موضوع تأكيد شده است كه حجت الهي آن‏گاه برمردم اقامه مي‏شود كه امام زنده‏اي در ميان مردم باشد و مردم نيز او را بشناسند. امام صادق‏(ع) در اين باره مي‏فرمايد: «حجت خدا بر آفريدگانش تنها با امام [زنده‏اي] كه شناخته شود، اقامه مي‏شود».
امام موسي بن جعفر(ع) نيز در اين زمينه مي‏فرمايد:
«هر كس بدون امام بميرد به مرگ جاهليت مرده است؛ امام زنده‏اي كه او را بشناسد». پس گفتم: از پدرتان نشنيدم كه اين لفظ ـ يعني امام زنده ـ را ذكر كرده باشد. فرمود: «به خدا قسم كه آن را رسول خدا(ص) ذكر كرد. رسول خدا(ص) فرمود: هر كس بميرد و امامي كه سخنش را بشنود و از او اطاعت كند، نداشته باشد، به مرگ جاهليت مرده است».
امام رضا(ع) به نقل از امام باقر(ع) چنين روايت مي‏كند: «حجت خداوند ـ عزّوجلّ ـ بر مردم اقامه نمي‏شود مگر با امام زنده‏اي كه او را مي‏شناسند».
با توجه به آنچه در زمينة نياز هميشگي مردم به حجت گفته شد و همچنين با توجه به روايت نقل شده از امام موسي بن جعفر(ع) كه در آن بر موضوع پيروي و اطاعت از امام تأكيد شده بود، فلسفه لزوم زنده بودن حجت‏هاي الهي روشن مي‏شود.

4. امكان غيبت حجت‏هاي الهي

حجت‏هاي الهي، گاه آشكارا بر مردم ظاهر مي‏شوند و به صورت عادي در جامعه حضور مي‏يابند و گاه به دلايلي از ديدگاه مردم پنهان مي‏شوند و نهان‏زيستي (غيبت) را برمي‏گزينند. اين موضوع گاه به صورت كلي و بيان اصل امكان غيبت حجت‏هاي الهي و گاه به صورت مصداقي و بيان موارد غيبت آنان در تاريخ، در روايات آمده است. يكي از مواردي كه به اصل اين موضوع اشاره کرده، روايتي است كه در آن، به نقل از امام علي‏(ع) چنين آمده است:
«بلي، زمين از كسي كه حجت بر پاي خداست، پايدار و شناخته است و يا ترسان و پنهان از ديده‏هاست، تهي نمي‌ماند تا حجت خدا باطل نشود و نشانه‏هايش از ميان نرود...».
در روايت ديگري كه از امام صادق‏(ع) نقل شده است، در اين زمينه چنين مي‏خوانيم:
«از زماني كه خداوند آدم را آفريد تاكنون زمين از حجت خدا خالي نمانده است، خواه آن حجت آشكار و شناخته شده باشد، خواه غايب و پنهان [از ديده‏ها]. و تا روزي هم كه قيامت برپا شود، زمين از اين حجت‏هاي الهي خالي نخواهد ماند. اگر اين‏گونه نبود، خدا پرستيده نمي‏شد»
افزون بر اين روايات كه در آنها به اصل امكان غيبت حجت‏هاي الهي پرداخته شده است، روايات فراواني وجود دارد كه در آنها از موارد غيبت حجت‏هاي خدا در طول تاريخ سخن گفته شده است.
شيخ صدوق‏(ره) در كتاب «کمال‌الدّين و تمام النعمـ[» پس از بيان مقدمه‏اي طولاني دربارة علت تأليف كتاب و پاسخ به برخي شبهه‏هايي كه فرقه‏هاي مختلف در زمينه غيبت امام دوازدهم‏(ع) مطرح مي‏كنند، به بيان موارد غيبت پيامبران و حجت‏هاي الهي در طول تاريخ مي‏پردازد و با بهره‏گيري از روايات به تفصيل در مورد غيبت ادريس، نوح، صالح، ابراهيم، يوسف، موسي و...(ع) سخن مي‏گويد.
در اينجا ممكن است اين پرسش مطرح شود كه در صورت غيبت حجت‏هاي الهي ـ با همه نقش‏هاي گسترده‏اي كه آنها در جوامع انساني دارند ـ مردم چگونه از وجود آنها بهره‏مند مي‏شوند؟
در پاسخ اين پرسش چند نكته را يادآور مي‏شويم:
الف. بسياري از اموري كه در روايات از آنها به عنوان فوايد و آثار وجودي حجت‏هاي الهي و پيشوايان معصوم‏(ع) ياد شده است، در زمان غيبت نيز استمرار دارند و غيبت ظاهري امام هيچ تأثيري در آنها ندارد. به بيان ديگر، اگرچه مردم در زمان غيبت به ظاهر از وجود امام محروم مي‏شوند، ولي آثار و بركات متعدد وجود امام ـ كه پيش از اين به تفصيل درباره آنها سخن گفتيم
پيامبر گرامي اسلام در پاسخ اين پرسش جابر بن عبدالله انصاري كه «آيا شيعيان آخرين امام، در زمان غيبتش از او بهره‏مند مي‏شوند؟» مي‏فرمايد:
«آري، سوگند به پروردگاري كه مرا به پيامبري برانگيخت، مردم در زمان غيبت او از نورش، روشنايي مي‏گيرند و از ولايتش بهره‏مند مي‏شوند، چنان‏كه از خورشيد در زماني كه ابرها آن را پوشيده‏اند، استفاده مي‏كنند».
امام صادق‏(ع) نيز در ادامة روايتي كه پيش از اين نقل شد، در پاسخ اين پرسش راوي كه «مردم چگونه از حجتي كه غايب و پنهان [از ديده‏ها]ست بهره‏مند مي‏شوند؟» مي‏فرمايد:«آن‏چنان كه از خورشيد در زماني كه ابرها آن را پوشانده‏اند استفاده مي‏كنند».
با نگاهي اجمالي به ويژگي‏هاي دوازده‏گانه امامان معصوم‏(ع) كه شيخ صدوق‏(ره) اعتقاد به آنها را از لوازم معرفت امام برشمرده است، درمي‏يابيم كه غيبت امام در بسياري از آنها تأثيري ندارد و اين ويژگي‏ها در هر حال براي آنها ثابت است. به بيان ديگر آنها در حال غيبت و حضور، واليان امر، گواهان بر مردم، راهنمايان به سوي خدا، جايگاه‏هاي علم الهي، پايه‏هاي توحيد، صاحبان معجزه‏ها و نشانه‏ها، مايه‏هاي ثبات و پايداري جهان، وسيله‏هاي نجات و رستگاري امت و سرسپردگان امر الهي هستند و مردم از همه اين ويژگي‏هاي آنها بهره‏مند مي‏شوند.
ب. بي‏ترديد مردم در زمان غيبت، از بسياري از فوايد و آثار وجودي حجت‏هاي الهي نظير بيان حلال وحرام الهي، تبيين و تفسير كتاب آسماني، برپاداشتن حدود الهي، اجراي احكام خدا و... محروم مي‏شوند، ولي اين بدان معنا نيست كه مردم در زمان غيبت به حال خود واگذاشته شده و در وادي ناداني و گمراهي رها شده‏اند. مطالعه تاريخ غيبت امام دوازدهم نشان مي‏دهد كه اجداد طاهرين آن امام سال‏ها پيش از آغاز غيبت، مردم را براي اين دوران آماده كرده و با معرفي فقها به عنوان نايبان عام امامان معصوم، تكليف آنها را در زمان غيبت روشن ساخته‏اند.
ج. درست است كه برخي از آثار و فوايد وجودي حجت خدا؛ مانند ولايت سياسي و اداره امور جامعه؛ ولايت تشريع و تبيين حكم الله واقعي؛ بيان معناي دقيق آيات كتاب خدا و تفسير و تأويل آنها و... به حضور عيني و ملموس او در جامعه بستگي دارد، ولي بايد توجه داشت كه سبب محروميت جوامع انساني از آثار و فوايد يادشده، خود مردم بوده‏اند و اگر آنها در پي بهره‏مند شدن از اين آثار و فوايد هستند، بايد تلاش كنند كه موانع غيبت برطرف و در ظهور آخرين حجت خدا تعجيل شود.

5. حجت‏هاي الهي، معيار تشخيص حق و باطل

يكي ديگر از ويژگي‏هاي ممتاز حجت‏هاي خداوند، معيار و شاخص بودن آنها براي شناسايي حق از باطل و معروف از منكر است. مردم براي اينكه بدانند آنچه در زندگي فردي و اجتماعي آنها مي‏گذرد، حق است يا باطل، معروف است يا منكر، چاره‏اي جز رجوع به آنان ندارند. در روايتي كه از امام باقر(ع) يا امام صادق‏(ع) نقل شده است، در اين زمينه چنين مي‏خوانيم:
«خداوند زمين را بدون عالم نگذاشته است و اگر اين‏گونه نبود، حق از باطل شناخته نمي‏شد».
امام صادق‏(ع) در روايت ديگري، در اين زمينه چنين مي‏فرمايد:
«زمين از همان گاه كه پديد آمده، از حجتي عالم كه هر حقي را مردم به دست فراموشي بسپارند، زنده مي‏كند، تهي نبوده است».
امام باقر(ع) نيز در زمينه مرجعيت امامان در تشخيص حق از باطل و درست از نادرست مي‏فرمايد:
«مردم تنها به سه چيز تكليف شده‏اند: شناخت امامان؛ تسليم شدن به ايشان در آنچه بر آنها وارد مي‏شود و رجوع به آنها در آنچه در آن اختلاف دارند».

6. حجت‏هاي الهي، بيان كننده حلال و حرام الهي

يكي ديگر از ويژگي‏هاي منحصر به فرد حجت‏هاي خداوند، مرجعيت آنان براي بيان حلال و حرام الهي است. اين ويژگي از ابتداي تاريخ تا روزي كه بشر در كره زمين حيات دارد، استمرار داشته و خواهد داشت و بشر هيچ‏گاه از راهنمايي حجت‏هاي الهي بي‏نياز نخواهد شد. امام صادق‏(ع) در اين زمينه مي‏فرمايد:«تا زماني كه زمين پابرجاست، در آن، براي خدا حجتي است كه حلال و حرام را به مردم مي‏شناساند و آنها را به راه خدا فرا مي‏خواند».آنچه گذشت، بخش كوچكي از معارف ارزشمندي است كه در آموزه‏هاي اسلامي درباره حجت‏هاي الهي آمده است.
منبع: ماهنامه موعود شماره 97